شهرستان کوثر - شهر کیوی – کیوی - شهر گیوی – گیوی - شهر کوثر –کوثر - شهر توریستی کیوی - شهر توریستی گیوی - شهرستان توریستی کوثر - شهر توریستی کوثر – سنجبد - سنجبد شمالی - سنجبد جنوبی - فیروز.
کیوی علیا - گیوی علیا - کوثر علیا - کیوی بالا - گیوی بالا - یوخاری کیوی - یوخاری گیوی - اوست کیوی - اوست گیوی - دوز کیوی - دوز گیوی - دوس کیوی - دوس گیوی - اوست کوثر - دوز کوثر - دوس کوثر -کوثر بالا.
کیوی سفلی - گیوی سفلی - کیوی سفلا - گیوی سفلا - کوثر سفلی - کیوی پایین - گیوی پایین -
دورد اولر - دورد اوئلر – سیتالی – دمیرچی - پش بازا ر- گگلر - چله خانا –ناودولی - کرچنلیکوو.
آشاقی محله - آشاغی محله - یوخاری محله.
ازجاذبه های گردشگری کیوی میتوان اشاره کرد به:( ایستی سو " آبگرم کیوی "، رستم داشی " سنگ رستم "، زنجیروپیر ، بوزلوق " غاریخگان "، دربندمشکول ، منبرمشهور مسجد مشکول ، داش حمامی " حمام سنگی "، پل تاریخی فیروزآباد ، دلیکلی داش " سنگ سوراخ "، پل پردلیس.
سرمیستان-سرمستان.
سروش | سروش . [ س ُ ] (اِ) اوستا «سرئوشه » ۞ . سرئوشه در اوستا بمعنی اطاعت و فرمانبرداری و مخصوصاً پیروی از اوامر خداوندی است و آن از ریشه ... |
سروش | سروش . [ س ُ ] (اِخ ) نام منجم هندی در دربار یزدگرد : یکی مایه ور بود با فر و هوش سر هندوان بود نامش سروش .فردوسی .... |
سروشه | سروشه . [ س ُ ش َ ] (اِخ ) نزدیک به تلفظ اوستایی سروش . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). سروش است که جبرئیل باشدخصوصاً و ملائکه ٔ د... |
اسروش | اسروش . [ اُ ] (اِ) سروش . (جهانگیری ). آواز خوش . (برهان ) (انجمن آرا). || نام روز هفدهم از هر ماه شمسی . (برهان ). || فرشته را نیز... |
سروش بد | سروش بد. [ س ُ ب َ ] (اِ مرکب ) سالار فرشتگان که نخستین خرد است و به تازی عقل اول گویند و آن را سروش سالار و سروش سترگ نیز گفته ... |
پل سروش | پل سروش . [ پ ُ ل ِ س ُ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه زاهدان به خواش میان سیاه جنگل و سنگان در 129000گزی زاهدان .... |
خجسته سروش | خجسته سروش . [ خ ُ ج َ ت َ / ت ِ س ُ ] (اِ مرکب ) سروش خجسته . فرشته ٔ مبارک قدم . هاتف مبارک : یکایک بیاید خجسته سروش بسان پری پلنگی... |
سروش آذران | سروش آذران . [ س ُ ذَ ] (اِخ ) حمزه ٔ اصفهانی در سنی ملوک الارض و الانبیاء در پادشاهی شاپور ذوالاکتاف آورده : «ونصب بقریة حروان من ر... |
سروش اعظم | سروش اعظم . [ س ُ ش ِ اَ ظَ ] (اِخ ) نام جبرئیل علیه السلام است . (شرفنامه ٔ منیری ).... |
سروش اصفهانی | سروش اصفهانی . [ س ُ ش ِ اِ ف َ ](اِخ ) (1228 - 1285 هَ . ق .) میرزا محمدعلی خان بن قنبرعلی اصفهانی سدهی . شرح احوال وی مجملاً در مجم... |
پل سروش بادران | پل سروش بادران . [ پ ُ ل ِ س ُ ] (اِخ ) در اصفهان که پل دشتی هم میخوانند. یک فرسخ با پل چوم فاصله دارد. محمد مهدی می نویسد نزدی... |
سریش | سریش . [ س ِ ](اِ) رستنی باشد که در سبزی و تازگی بپزند و با ماست بخورند و بعد از رسیدگی خشک کنند و آرد سازند و کفشگران و صحافان چیز... |
سرو | سرو. [ س َرْوْ ] (اِ) پهلوی «سرو» ۞ (فرهنگ وندیداد ص 206) و «سرب » ۞ (بندهشن ص 116)،طبری «سور» ۞ (سرو) (واژه نامه ص 448)، عربی ... |
خروش | خروش . [ خ ُ ] (اِ) بانگ وفریاد بی گریه . (از برهان قاطع) (لغت نامه ٔ اسدی ). غریو. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) (صحاح الفرس ). فریاد.... |
هوش | هوش . (اِ) زیرکی و آگاهی و شعور و عقل و فهم و فراست را گویند. (برهان ). و خودداری و احساس و تمییز : برفتش دک و هوش وز پشت زین فکن... |
پرخش | پرخش . [ پ َ رَ ] (اِ) پرَخج . پرخچ . فرخچ . فرخج . فرخش . کفل اسب . پشت اسب .(حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ). کفل و ساغری اسب و... |
گوش | گوش . (اِ) آلت شنوائی . عضوی که بدان عمل شنیدن انجام گیرد. معروف است ، و به عربی اُذُن گویند. (برهان ). اذن و آلت شنیدن در انس... |
رش | رش . [ رَ ] (اِ) قسمی ازخرمای سیاه . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه مؤلف ) (از فرهنگ جهانگیری ). ن... |
درود | درود. [ دُ ] (اِ) ۞ به معنی صلوات است که از خدای تعالی رحمت و از ملائکه استغفار و از انسان ستایش و دعا و از حیوانات دیگر تسبیح ... |
برون | برون . [ ب ِ / ب ُ ] (ص ، ق ، اِ) مخفف بیرون . (برهان ). ضددرون . (شرفنامه ٔ منیری ). خارج و ظاهر. (ناظم الاطباء). ظاهر، مقابل باطن . من... |
دوش | دوش . (اِ، ق ) ۞ شب گذشته . (شرفنامه ٔ منیری ) (از آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ) (از غیاث ). دوشینه . دوشین . بارحه . (دهار... |
مرو | مرو. [ م َرْوْ ] (اِخ ) صاحب حدود العالم می نویسد (ص 94): شهری بزرگ است [ به خراسان ] و اندر قدیم نشست میر خراسان آنجا بودی و اکنو... |
روز | روز. (اِ) در پهلوی رُچ ۞ ، پارسی باستان رئوچه ۞ ، اوستا رئوچه ۞ ، هندی باستان رچیش ۞ ، ارمنی لئیز ۞ کردی روژ ۞ ، افغانی ور... |
سرشته | سرشته . [س ِ رِ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) معجون . (بحر الجواهر). معجون کرده . بدست مالیده . (صحاح الفرس ). عجین : بشب سرشته و آغشته خاک او ... |
هور | هور. (اِ) نامی است از نامهای آفتاب . (برهان ). خور. خورشید. شمس . شارق .ذکاء. شید. بیضا. سور (سانسکریت ). مهر : خداوند ماه و خداوند هورخد... |
پران | پران . [ پ َرْ را ] (نف ) هر چیز که پرد. در حال پریدن . پرنده : چنان دید گودرز یک شب بخواب که ابری برآمد از ایران پرآب بر آن ابر پ... |
سبزپوش | سبزپوش . [ س َ ] (نف مرکب ) پوشنده ٔ سبز. آنکه لباس سبز در بر کرده باشد : گل همی گل گردد و سنگ سیه یاقوت سرخ زین بهار سبزپوش تازه... |
مرا | مرا. [ م َ ] (از « مََ »، مخفف «من » + را) من را. برای من . به من . مرا به دو صورت استعمال شده است : صورت مفعولی و صورت مسندالیهی... |
بارور | بارور. [ وَ ] (ص مرکب ) ۞ درختی که بار دارد و باردهنده بود. شاعر گوید : زان چنار و سرو را بر نی و شاخ بارورکز سر بدخواه تو بار آور... |
ارد | ارد. [ اَ ] (اِخ ) نام ایزدی در آئین ایرانیان باستان . در اوستا اَشی وَنگوهی و در پهلوی اَرت آمده ، کلمه ٔ ونگهو صفت است بمعنی نیک ... |
پری | پری . [ پ َ ] (اِ) موجود متوهم صاحب پر که اصلش از آتش است و بچشم نیاید وغالباً نیکوکار است بعکس دیو که بدکار باشد. فرشته ،مقابل د... |
خوشی | خوشی . [خوَ / خ ُ ] (حامص ) شادی . فرح . سرور. شعف . نشاط. خوشحالی . خرسندی . آسایش . راحت . عشرت . عیش . خرمی . (ناظم الاطباء). خوشدلی . ط... |
زبون | زبون . [ زَ ] (ص ) خوار. (فرهنگ نظام ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). زیردست . (برهان قاطع) (شرفنامه ٔ منیری ). ... |
روضه | روضه . [ رَ ض َ / ض ِ ] (ع اِ) نوحه سرایی بر مصائب اهل بیت رسول (ص ) به نثر. مأخوذ از روضةالشهداء تألیف ملاحسین واعظ کاشفی ،مقابل... |
گوی | گوی . (نف مرخم ) مرخم و مخفف گوینده .- آفرین گوی ؛ آفرین گوینده : که باد آفریننده ای را سپاس که کرد آفرین گوی را حق شناس . نظامی .-... |
نوروز | نوروز. [ ن َ / نُو ] (اِ مرکب ) روز اول ماه فروردین که رسیدن آفتاب است به نقطه ٔاول حمل . (غیاث اللغات ). روز اول فروردین که رس... |
برگ | برگ . [ ب َ ] (اِ) آن جزء از هر گیاهی که نازک و پهن است و از کناره های ساقه و یا شاخه های باریک میروید. (ناظم الاطباء). به عربی ... |
بر | بر. [ ب َ ] (حروف اضافه ، اِ) بلندی . (ناظم الاطباء). بالا. (انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان ). بالای . زبر. روی . سر. (ناظم الاطباء). مقاب... |
ش | ش . (حرف ) حرف شانزدهم از الفبای فارسی و سیزدهم از حروف هجای عرب و بیست و یکم از حروف ابجد و در حساب ترتیبی نماینده ٔ عدد شانزد... |
باژ | باژ. (اِ)خاموشیی باشد که مغان در وقت بدن شستن و چیزی خوردن بعد از زمزمه اختیار کنند. کلیه ٔ دعاهای مختصر را که زردشتیان آهسته بز... |
ملهم | ملهم . [ م ُ هَِ ] (ع ص ) الهام کننده یعنی در دل افکننده از جنس خیر و آن حق تعالی است . (غیاث ) (آنندراج ). الهام کننده و در دل اف... |
سرو سهی | سرو سهی . [ س َرْ وِ س َ ] (اِخ ) نام لحن یازدهم از سی لحن باربد. (انجمن آرا) (برهان ) (رشیدی ) : برزند نارو بر سرو سهی سرو سهی برزند... |
مینو | مینو. (اِ) آسمان . (برهان ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ) (انجمن آرا). عالم علوی . (آنندراج ) (غیاث ) (رشیدی ). مقابل گیتی که عالم سف... |
زمزم | زمزم . [ زَ زَ ] (اِ) بمعنی آهسته آهسته است چه زم را آهسته گویند. (برهان ). آهسته آهسته و باملایمت و مشفقانه . (ناظم الاطباء). در ... |
مزرع | مزرع . [ م َ رَ ] (ع اِ) مزرعة. مزرعه . کشت زار. کشتمند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ج ، مزارع . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مزرع ... |
الفت | الفت . [ اَ ف َ ] (ع ص ) قچقار شاخ درهم پیچیده یا یک شاخ خمیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) ۞ . آنکه سرویش بهم پیچ... |
هیجا | هیجا. [ هََ ] (ع اِ) کارزار. (دهار) (غیاث اللغات ) (السامی ) (مهذب الاسماء). جنگ . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). پیکار. حرب . (اقرب الموار... |
زبیر | زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عوام . صحابی است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). زبیربن عوام قرشی اسدی مکنی به ابوعبداﷲ، حواری پیغمبر ... |
فلس | فلس . [ ف َ ] (ع اِ) پشیز. ج ، افلس ، فلوس . (منتهی الارب ). پول سیاه . پشیز. (فرهنگ فارسی معین ) : فلسفی فلسی و یونان همه یونی ار... |
غیب | غیب . [ غ َ ] (ع مص ) غایب شدن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). ناپدید شدن . (منتهی الارب ). ناپدیدی . (مهذب الاسماء). دور شدن و... |
کیوی | کیوی . [کی ] (اِخ ) یکی از دهستانهای دوگانه ٔ بخش سنجبد شهرستان هروآباد است که در مشرق بخش واقع است و از شمال به دهستان هیر و از... |
کیوی | کیوی . [ ک َ ی َ وی ی ] (ص نسبی ) منسوب به کی [ ک َ / ک ِ ] . (ناظم الاطباء). رجوع به کی [ ک َ / ک ِ ] شود.... |
کیوی | کیوی . [ کی ] (اِخ ) دهی از دهستان خورش رستم است که در بخش شاهرود شهرستان هروآباد واقع است و 176 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیا... |
کیوی بالا | کیوی بالا. [ کی وی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کیوی است که در بخش سنجبد شهرستان هروآباد واقع است و 525 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغر... |
زاویه ٔ کیوی | زاویه ٔ کیوی . [ ی َ ی ِ ] (اِخ ) دهی است جزو دهستان خورش رستم از بخش شاهرود شهرستان هروآباد. واقع در 8500 گزی خاور هشجین و 24500 گز... |
کیوی پایین (سفلی . [ کی وی ِ (س ُ لا) ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی دهستان کیوی است که در بخش سنجبد شهرستان هروآباد واقع است . مختصات جغر... | |
گیوی | گیوی . [ گی ] (اِخ ) نام ناحیه و دهستانی است به مشرق آذربایجان از توابع شهرستان هروآباد. || نام قصبه ٔ مرکز دهستان و ناحیه ٔ مذ... |
کلار | کلار. [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کیوی است که در بخش سنجید شهرستان هروآباد واقع است و 159 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایر... |
پروچ | "پروچ"نام روستایی است در استان اردبیل-شهرستنا خلخال.این روستا در حدفاصل بین شهرستان "کیوی"و خلخال قرار دارد.نام اصلی روستا"پیریک"است که "پرو... |
نوده | نوده . [ ن َ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کیوی بخش سنجبد شهرستان هروآباد، در 11 هزارگزی مغرب سنجبد کیوی و 6 هزارگزی جاده ٔ هرو... |
ناطور | ناطور. (اِخ ) از دهات دهستان گنجگاه بخش سنجید شهرستان هروآباد است ، در 12هزارگزی جنوب باختری سنجید (کیوی ) و 10هزارگزی جاده ٔ شوسه ... |
ناوند | ناوند. [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گنجگاه بخش سنجید شهرستان هروآباد و 27 هزارگزی مغرب سنجید [ کیوی ] و 3 هزارگزی جاده ٔ شوسه ٔ... |
کلاچای | کلاچــــــــای == کلاچای ==یکی از شهرهای استان گیلان در شمال ایران است. این شهر با جمعیت حدود 50.000 نفر (برآورد ۱۳۸5خ.) در بخش کلاچای شه... |
گلیجان | گلیجان . [ گ ُل ْ لی ] (اِخ ) دهی است از دهستان کیوی بخش سنجید شهرستان هروآباد که در 15هزارگزی جنوب مرکز بخش کیوی و 6هزارگزی را... |
فاراب | فاراب . (اِخ ) دهی از دهستان کیوی بخش سنجبد شهرستان هروآباد که در 5 هزارگزی باختر سنجبد و چهارهزارگزی راه شوسه ٔ اردبیل به هروآبا... |
سقاواز | سقاواز. [ س َق ْ قا ] (اِخ ) دهی جزء دهستان کیوی بخش سنجیبد شهرستان هروآباد، آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات است . (از فره... |
گلستان | گلستان . [ گ ُ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کیوی بخش سنجید شهرستان هروآباد، واقع در 17هزارگزی خاور مرکز بخش کیوی و 12هزارگزی راه... |
تره لی | تره لی .[ ت ْ رِ ] (اِخ ) ۞ شهر و مرکز ناحیه ای است در ایالت کیوی و در قلمرو دولت آزادایرلند قرار دارد. صاحب قاموس اعلام ترکی در ... |
گنجگاه | گنجگاه . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گنجگاه بخش سنجید شهرستان هروآباد که در 8هزارگزی باختر مرکز (کیوی ) و 2 هزارگزی راه شوسه ٔ ... |
گنجگاه | گنجگاه . [ گ َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای دوگانه ٔ بخش سنجید شهرستان هروآباد که در باختر بخش واقع و از شمال به دهستان کیوی ، از... |
شکرپاره | شکرپاره . [ش َ ک َ پا رَ / رِ ] (اِ مرکب ) قطعه ای از شکر. (فرهنگ فارسی معین ). || نوعی از حلوا. (ناظم الاطباء). قطاع . قسمی شیرینی ... |
نواشانق | نواشانق . [ ن َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کیوی از بخش سنجبد شهرستان هروآباد، در 12 هزارگزی مشرق سنجبد (کیوی ) و12 هزارگزی جاده... |
داودخانه | داودخانه . [ وو ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کیوی بخش سنجبد شهرستان هروآباد. واقع در 10هزارگزی باختر کیوی و 6هزارگزی شوسه ٔ هروآب... |
مصطفی لو | مصطفی لو. [ م ُ طَ فا ] (اِخ ) دهی است از دهستان کیوی بخش سنجبد شهرستان خلخال واقع در 15هزارگزی شوسه ٔ خلخال میانه با 506 تن جمعی... |
قالین قیه | قالین قیه . [ ق َ ی ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان کنجگاه بخش سنجید شهرستان هروآباد. در 20هزارگزی باختر مرکز بخش (کیوی ) و 5هزارگزی شوسه ٔ... |
نصیرآباد | نصیرآباد. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گنجگاه بخش سنجید شهرستان هروآباد، در 12 هزارگزی مغرب کیوی بر سر راه اردبیل به هروآباد... |
مورستان | مورستان . [ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کیوی بخش سنجبد شهرستان خلخال . واقع در 18 هزارگزی شمال خاوری سنجبد با 104 تن سکنه . آب آ... |
قلعه جوق | قلعه جوق . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان کیوی بخش سنجید شهرستان هروآباد، واقع در 18000گزی شمال مرکز بخش (کیوی ) و 15هزارگزی شو... |
سوره برق | سوره برق . [ رِ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کیوی بخش سنجبد شهرستان هروآباد. دارای 168 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات... |
قره قشلاق | قره قشلاق . [ ق َ رَ ق ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان کیوی بخش سنجبد شهرستان هروآباد واقع در 10 هزارگزی شمال باختری مرکز بخش (کیوی ) و 2... |
نی احمدبیگ | نی احمدبیگ . [ ن ِ اَ م َ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کیوی بخش سنجبد شهرستان هروآباد. در 20هزارگزی شمال سنجبد (کیوی ) و 11هزارگز... |
زاویه ٔ کرد | زاویه ٔ کرد. [ ی َ ی ِ ک ُ ] (اِخ ) دهی است جزو دهستان کیوی از بخش سنجید شهرستان هروآباد. واقع در 14هزارگزی شمال مرکزی بخش کیوی و... |
ینگجه قشلاق | ینگجه قشلاق . [ ی ِ گ ِ ج َ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گنجگاه بخش سنجبد شهرستان خلخال ، واقع در 12هزارگزی جنوب باختری کیوی . آ... |
زاویه ٔ ذرج آباد | زاویه ٔ ذرج آباد. [ ی َ ی ِ ذَ ] (اِخ )دهی است جزو دهستان گنجگاه از بخش سنجید شهرستان هروآباد. واقع در 23هزارگزی جنوب باختری مرکز ب... |
گیوی | گیوی . [ گی ] (اِخ ) نام ناحیه و دهستانی است به مشرق آذربایجان از توابع شهرستان هروآباد. || نام قصبه ٔ مرکز دهستان و ناحیه ٔ مذ... |
نیلق | نیلق . [ ن َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گنجگاه بخش سنجبد شهرستان هروآباد. در 10هزارگزی غرب سنجبد (گیوی ) و 2هزارگزی جاده ٔ هروآ... |
پروچ | "پروچ"نام روستایی است در استان اردبیل-شهرستنا خلخال.این روستا در حدفاصل بین شهرستان "کیوی"و خلخال قرار دارد.نام اصلی روستا"پیریک"است که "پرو... |
لمبر | لمبر. [ ل ُ ب َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان گیوی بخش سنجید شهرستان هروآباد، واقع در پانزده هزارگزی خاوری سنجید و پانزده هزارگزی شوسه ٔ ه... |
مجدر | مجدر. [ م َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان گیوی است که در بخش سنجید شهرستان هروآباد واقع است و 669 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ... |
مرشت | مرشت . [ م ِ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گیوی بخش سنجبد شهرستان هروآباد. در 15هزارگزی شمال مرکزی سنجبد و 8 هزارگزی راه هروآباد ... |
چلنبر | چلنبر. [ چ َ لَم ْ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گیوی بخش سنجبد شهرستان هروآباد که در 10 هزارگزی فادر مرکز بخش گیوی و 10 هزارگزی راه ... |
جغناب | جغناب . [ ج ِ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گیوی بخش سنجبد شهرستان هروآباد واقع در 10هزارگزی شمال گیوی (مرکز بخش ) و 5هزارگزی شوس... |
صوفلو | صوفلو. (اِخ ) دهی است از دهستان کنجگاه بخش سنجیدشهرستان هروآباد، واقع در 17 هزارگزی جنوب باختری مرکز بخش گیوی و 5 هزارگزی شوسه ٔ... |
خلخال | خلخال . [ خ َ ] (اِخ ) یکی از شهرستانهای هشتگانه ٔ آذربایجان استان سوم کشور است بحدود و مشخصات زیر: 1- حدود: از شمال شهرستان اردبیل... |
پیرآغاجی | پیرآغاجی . (اِخ ) دهی از دهستان گنجگاه بخش سنجبدشهرستان هروآباد واقع در 16 هزارگزی باختر مرکز بخش گیوی و پنجهزار گزی شوسه ٔ اردبیل ... |
کرندرق | کرندرق . [ ک َ رَ دَ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گیوی بخش سنجبد شهرستان هروآباد که 355 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ... |
علی آباد | علی آباد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان گیوی بخش سنجبد شهرستان هروآباد واقع در 5 هزارگزی شمال مرکز بخش (گیوی ) و 10 هزارگزی را... |
فیروزآباد | فیروزآباد. (اِخ ) دهی است از دهستان گیوی بخش سنجبد شهرستان هروآباد که دارای 306 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول عمده اش غ... |
تره تیزک | تره تیزک . [ ت َ رِزَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان گنجگاه در بخش سنجیدشهرستان هروآباد که در 12 هزارگزی باختر مرکز بخش گیوی و 3 هزا... |
دولت آباد | دولت آباد. [ دَ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گنجگاه بخش سنجبد گیوی شهرستان خلخال . واقع در28هزارگزی جنوب باختری گیوی . آب آن ا... |
اصفهاآباد | اصفهاآباد. [ اِ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گنجگاه بخش سنجید شهرستان هروآباد واقع در 25 هزارگزی جنوب باختری مرکز بخش گیوی و 12... |
باغچه جیق | باغچه جیق . [ چ َ / چ ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان گنجگاه بخش سنجید شهرستان هروآباد که در15 هزارگزی باختر مرکز بخش گیوی و 5 هزارگ... |
میل آغاردان | میل آغاردان . (اِخ ) دهی است از دهستان گیوی بخش سنجبد شهرستان خلخال ، واقع در 15هزارگزی شمال گیوی با 334 تن سکنه . آب آن از چشمه... |
میکائیل آباد | میکائیل آباد. (اِخ ) دهی است از دهستان گیوی بخش سنجبد شهرستان خلخال ، واقع در 20هزارگزی جنوب باختری قصبه ٔ گیوی با 167 تن سکنه . ... |
کیوی پایین (سفلی . [ کی وی ِ (س ُ لا) ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی دهستان کیوی است که در بخش سنجبد شهرستان هروآباد واقع است . مختصات جغر... | |
نیلق | نیلق . [ ن َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گنجگاه بخش سنجبد شهرستان هروآباد. در 10هزارگزی غرب سنجبد (گیوی ) و 2هزارگزی جاده ٔ هروآ... |
نوده | نوده . [ ن َ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کیوی بخش سنجبد شهرستان هروآباد، در 11 هزارگزی مغرب سنجبد کیوی و 6 هزارگزی جاده ٔ هرو... |
چلنبر | چلنبر. [ چ َ لَم ْ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گیوی بخش سنجبد شهرستان هروآباد که در 10 هزارگزی فادر مرکز بخش گیوی و 10 هزارگزی راه ... |
جغناب | جغناب . [ ج ِ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گیوی بخش سنجبد شهرستان هروآباد واقع در 10هزارگزی شمال گیوی (مرکز بخش ) و 5هزارگزی شوس... |
فاراب | فاراب . (اِخ ) دهی از دهستان کیوی بخش سنجبد شهرستان هروآباد که در 5 هزارگزی باختر سنجبد و چهارهزارگزی راه شوسه ٔ اردبیل به هروآبا... |
لکوان | لکوان . [ ل َک ْ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان گنجگاه بخش سنجبد شهرستان هروآباد، واقع در 14هزارگزی جنوب سنجبد در مسیر شوسه ٔ هروآباد به می... |
مرشت | مرشت . [ م ِ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گیوی بخش سنجبد شهرستان هروآباد. در 15هزارگزی شمال مرکزی سنجبد و 8 هزارگزی راه هروآباد ... |
مشکول | مشکول . [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کنجگاه است که در بخش سنجبد شهرستان خلخال واقع است و 336 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ... |
کزور | کزور. [ ک َ وَ ] (اِخ ) گزور. دهی است از دهستان گنجگاه بخش سنجبد شهرستان خلخال با 597 تن سکنه . از دو محل بفاصله ٔ دو کیلومتر بنام ... |
کمق | کمق . [ ک ُ م ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان گنجگاه است که در بخش سنجبد شهرستان هروآباد واقع است و 171 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیای... |
کیوی | کیوی . [کی ] (اِخ ) یکی از دهستانهای دوگانه ٔ بخش سنجبد شهرستان هروآباد است که در مشرق بخش واقع است و از شمال به دهستان هیر و از... |
کرندرق | کرندرق . [ ک َ رَ دَ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گیوی بخش سنجبد شهرستان هروآباد که 355 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ... |
امرآباد | امرآباد. [ اَ ] (اِخ ) دهی است از بخش سنجبد شهرستان هروآباد با 137 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوب است . (از فرهن... |
هشین | هشین . [ هَِ ] (اِخ ) دهی است از بخش سنجبد شهرستان هروآباد دارای 300 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و حبوب است . (... |
لگن دشت | لگن دشت . [ ل َ گ َ دَ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان گنجگاه بخش سنجبد شهرستان هروآباد، واقع در 15هزارگزی باختری سنجدکیوی ) و پنج هزارگزی ش... |
امیرآباد | امیرآباد. [ اَ ] (اِخ ) دهی است از بخش سنجبد شهرستان هروآباد با 157 تن سکنه . محصول آن غلات و حبوب و آب آن از چشمه است . (از فرهن... |
شرف آباد | شرف آباد. [ ش َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان گنجگاه بخش سنجبد شهرستان خلخال . آب آن از چشمه ٔ. صنایع دستی زنان فرشبافی . محصول عمده ٔ... |
رستم آباد | رستم آباد. [ رُ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گنجگاه بخش سنجبد شهرستان خلخال . آب آن از چشمه . محصولات آنجا غلات و حبوب . (از فرهنگ جغ... |
سوره برق | سوره برق . [ رِ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کیوی بخش سنجبد شهرستان هروآباد. دارای 168 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات... |
علی آباد | علی آباد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان گیوی بخش سنجبد شهرستان هروآباد واقع در 5 هزارگزی شمال مرکز بخش (گیوی ) و 10 هزارگزی را... |
نواشانق | نواشانق . [ ن َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کیوی از بخش سنجبد شهرستان هروآباد، در 12 هزارگزی مشرق سنجبد (کیوی ) و12 هزارگزی جاده... |
مورستان | مورستان . [ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کیوی بخش سنجبد شهرستان خلخال . واقع در 18 هزارگزی شمال خاوری سنجبد با 104 تن سکنه . آب آ... |
فیروزآباد | فیروزآباد. (اِخ ) دهی است از دهستان گیوی بخش سنجبد شهرستان هروآباد که دارای 306 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول عمده اش غ... |
دولت آباد | دولت آباد. [ دَ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گنجگاه بخش سنجبد گیوی شهرستان خلخال . واقع در28هزارگزی جنوب باختری گیوی . آب آن ا... |
شهسوارلو | شهسوارلو. [ ش َ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گنجگاه بخش سنجبد شهرستان خلخال است و 140 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)... |
هواشانق | هواشانق . [هََ ن َ ] (اِخ ) دهی است از بخش سنجبد شهرستان هروآباد، دارای 182 تن سکنه ، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و حبوب ... |
گیلان دوز | گیلان دوز. (اِخ ) دهی است از دهستان گنجگاه بخش سنجبد شهرستان مشکین شهر. واقع در 20هزارگزی باختر مرکز بخش و 2هزارگزی شوسه ٔ میانه و... |
کاغذکنان | کاغذکنان . [ غ َ ک ُ ] (اِخ ) نام دهی از دهستان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد در قسمت جنوب باختری شهرستان هروآباد واقع و از شمال ب... |
مصطفی لو | مصطفی لو. [ م ُ طَ فا ] (اِخ ) دهی است از دهستان کیوی بخش سنجبد شهرستان خلخال واقع در 15هزارگزی شوسه ٔ خلخال میانه با 506 تن جمعی... |
داودخانه | داودخانه . [ وو ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کیوی بخش سنجبد شهرستان هروآباد. واقع در 10هزارگزی باختر کیوی و 6هزارگزی شوسه ٔ هروآب... |
خان اندبیل | خان اندبیل . [ اَ دَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بخش مرکزی شهرستان هروآباد. شمالاً و غرباً محدود ببخش سنجبد و شرقاً بشهرستان طالش و ... |
توشمانلو | توشمانلو. (اِخ ) دهی از دهستان گنجگاه است که در بخش سنجبد شهرستان هروآباد واقع است و 336 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران... |
کاغذکنان | کاغذکنان . [ غ َ ک ُ ] (اِخ ) نام یکی از بخشهای چهارگانه شهرستان هروآباد است این بخش یکی از حاصلخیزترین بخشهای شهرستان هروآباد ب... |
قره قشلاق | قره قشلاق . [ ق َ رَ ق ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان کیوی بخش سنجبد شهرستان هروآباد واقع در 10 هزارگزی شمال باختری مرکز بخش (کیوی ) و 2... |
کیوی بالا | کیوی بالا. [ کی وی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کیوی است که در بخش سنجبد شهرستان هروآباد واقع است و 525 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغر... |
نی احمدبیگ | نی احمدبیگ . [ ن ِ اَ م َ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کیوی بخش سنجبد شهرستان هروآباد. در 20هزارگزی شمال سنجبد (کیوی ) و 11هزارگز... |
ینگجه قشلاق | ینگجه قشلاق . [ ی ِ گ ِ ج َ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گنجگاه بخش سنجبد شهرستان خلخال ، واقع در 12هزارگزی جنوب باختری کیوی . آ... |
میل آغاردان | میل آغاردان . (اِخ ) دهی است از دهستان گیوی بخش سنجبد شهرستان خلخال ، واقع در 15هزارگزی شمال گیوی با 334 تن سکنه . آب آن از چشمه... |
میکائیل آباد | میکائیل آباد. (اِخ ) دهی است از دهستان گیوی بخش سنجبد شهرستان خلخال ، واقع در 20هزارگزی جنوب باختری قصبه ٔ گیوی با 167 تن سکنه . ... |
شیمی | شیمی . (فرانسوی ، اِ) ۞ (مأخوذ از کلمه ٔ «کیمیا») علمی است که در آن از خواص اجسام طبیعی و تغییرات عمیق گوهرها و عناصر بحث می شو... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شیمیدان | شیمیدان . (نف مرکب ) شیمی داننده . عالم و متبحر در علم شیمی . آنکه دانش شیمی دارد. شیمیست . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شیمی شود.... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شیمیایی | شیمیایی . (ص نسبی ) منسوب به شیمی : فعل و انفعال شیمایی .عمل شیمیایی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شیمی شود.... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بیوشیمی | بیوشیمی . [ بی ُ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ زیستشیمی . علمی است که در آن از تغییرات شیمیایی مواد آلی و غیرآلی بوسیله ٔ موجودات زنده و بصو... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
برقاشیمی | برقاشیمی . [ ب َ ] (اِ مرکب ) (از: برق + الف + شیمی ) قسمتی از علم شیمی درباب روابط فعل و انفعالات شیمیائی و برق . ازجمله ٔ مسائل مو... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شیل | شیل . (اِخ ) ۞ کارل ویلهلم . شیمی دان سوئدی (متولد استرالسوند 1742 و متوفای 1786 م .) وی به کشف کلر، منگنز و گلسیرین موفق آمد. (ا... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کیمیا | کیمیا. (معرب ، اِ) کیمیاء. عملی است مشهور نزد اهل صنعت که به سبب امتزاج روح و نفس ، اجساد ناقصه را به مرتبه ٔ کمال رسانند یعنی ق... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شوره | شوره . [ رَ / رِ ] (اِ) از آن باروت سازند و به عربی ملح الدباغین گویند و معرب آن شورج است . (برهان ) (آنندراج ). جسمی که در ساختن ... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کوری | کوری . (اِخ ) ۞ پیر (1859-1906 م .). او و ماری کوری ۞ (1867-1934 م .) زن و شوی فیزیکدان فرانسوی و برندگان جایزه ٔ نوبل سال 1903 ... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کوری | کوری . (اِخ ) ماری . همسر پیر کوری . دانشمند و فیزیکدان و برنده ٔ جایزه ٔ نوبل مربوط به فیزیک و شیمی و کاشف رادیوم و پلونیوم . وی در... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
احمد | احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (افندی ) عبدالعزیزمعلم علم فیزیک و شیمی در دارالعلوم مصر. او راست : تاریخ الطبیعی فی علم الحیوانات الجزء ا... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
برم | برم . [ بْرُ / ب ُ رُ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ (اصطلاح شیمی ) مایعی است قهوه ای رنگ و سنگین ،وزن مخصوص آن 3 و بسیار فرّار است . در 63 درج... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ژفری | ژفری . [ ژِ رُ ] (اِخ ) ۞ اتین فرانسوا. نام پزشک و شیمی دان فرانسوی . متولد بسال 1672 در پاریس و متوفی بسال 1731 م .... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
احمد | احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (افندی ) فائد وفات 1300 هَ . ق . معلم علوم فیزیک و شیمی در مدرسه ٔ مهندسخانه خدیویه . او راست : الاقوال المرض... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دیلس | دیلس . (اِخ ) ۞ اوتو پاول هرمان (1876-1954 م .)، شیمیدان آلمانی . طریقه ای برای تهیه ٔ بعضی از ترکیبات مختلطآلی کشف کرد و بدین ج... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
داوی | داوی . (اِخ ) ۞ شیمیست مشهور انگلیسی بسال 1778 متولد شده و به سال 1829 م . درگذشته است و در شیمی کشفیاتی دارد. (قاموس الاعلام ت... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تخمیر | تخمیر. [ ت َ ] (ع مص ) پوشانیدن چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پوشانیدن روی . (اقرب الموارد) (المنجد). || مایه کردن در خمیر ... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
احمد | احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سعیدبن عبداﷲ مشقی مکنی به ابوالحسن . او مؤدب پسر المعزباﷲ و از خواص عبداﷲبن معتز بود و در بغداد کتب ابن... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
گی | گی . (اِخ ) ۞ (گی لوساک ) ژزف لوئی . دانشمند فیزیک و شیمیدان فرانسوی که به سال 1778 در سن لئونار دو نوبلا ۞ به دنیا آمد. در سال 1... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زیبق | زیبق . [ ب َ / زَ ب َ ] (معرب ، اِ) معرب جیوه که بمعنی سیماب است . (غیاث ). معرب زیوه که جیوه به جیم تازی مبدل و سیماب مرادف ... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مس | مس . [ م ِ ] (اِ) نحاس . جوهری باشد از فلزات که دیگ و طبق و غیره از آن سازند و ارباب صنعت که کیمیاگران باشند آن را طلا کنند. (بر... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نمک | نمک . [ ن َ م َ ] (اِ) ۞ ماده ای سپید که به آسانی سوده می گردد و در آب حل می شود و آن را در تلذیذ غذاها به کار می برند و سبخ نیز گ... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
جابر | جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن حیان . قفطی آرد: جابربن حیان الصوفی الکوفی از متقدمین در علوم طبیعی است و بخصوص در علم کیمیا ماهر بودو ... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
زِر | طلا ، فلزی گرانبها با نشان اختصاری Au در شیمی... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اشتال | اشتال . [ اِ ] (اِخ ) ۞ گئورگ ارنست . از اطبا و شیمی دانان مشهور آلمان است . در 1660 م . در شهرک آنسباخ تولد یافته و در سنه ٔ 1734 م... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلسیم | کلسیم . [ ک َ ی ُ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ در اصطلاح علم شیمی ، فلزی است دو ظرفیتی که اکثر املاحش غیر محلولند. این فلز در طبیعت به صور... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
هار | هار. (اِخ ) ۞ رابرت . شیمی دان آمریکایی که در سال 1781 در فیلادلفیا ۞ متولد شد و به سال 1858 م . در همان شهر درگذشت . بیش از سی ... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نبل | نبل . [ ن ُ ب ِ ] (اِخ ) ۞ نوبل . آلفرد برنارد. از دانشمندان و مکتشفان بزرگ جهان و مبتکر جایزه ٔ نبل است . وی به سال 1833 م . در س... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تحسین | تحسین . [ ت َ ](اِخ ) (خواجه حسن ... افندی ) از دانشمندان متأخر عثمانی و جامع علوم معقول و منقول بود. وی به زبانهای شرق و غرب و ... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پلوز | پلوز. [ پ ِ ] (اِخ ) ۞ تئوفیل ژول . شیمی دان فرانسوی . تولد در والنی بسال 1807م . و وفات در1867. وی تتّبعاتی درباب قند چغندر کرده ... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اولر | اولر. [ ل ِ ] (اِخ ) (1707 - 1783 م .) لئونارد اولر ۞ ریاضی دان مشهور سویسی صاحب کشفیات باارزش در تجزیه ٔ ریاضیات ساده و مکانیک عق... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
رنیو | رنیو. [ رِ ی ُ ] (اِخ ) ۞ هانری ویکتور. (1810 - 1878 م .). از دانشمندان فیزیک وشیمی فرانسه بود. وی در اکس لاشاپل متولد شد و اکتشافا... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
منار | منار.[ م ِ ] (اِخ ) ۞ شیمی دان و نویسنده و شاعر فرانسوی (1822 - 1901 م .). کاشف سریشم پنبه ۞ بود. (از لاروس ).... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
تنار | تنار. [ ت ِ ] (اِخ ) ۞ لویی ژاک ... از شیمی دانان معروف فرانسه (1777-1857 م .) و کاشف آب اکسیژنه . او پدر ادموند تنار است . رجوع ب... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلود | کلود. [ کْل ُ / ک ِ ل ُ ] (اِخ ) ۞ ژرژ. فیزیک دان و شیمی دان فرانسوی که در سال 1870 م . در پاریس متولد شد. وی درباره ٔ هوای مایع و... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
بلاک | بلاک . [ ب ِ] (اِخ ) جوزف بلاک ، پزشک و شیمی دان انگلیسی متولد بسال 1722 م . در بوردو، و متوفی بسال 1799 م . وی گازکاربنیک و منیزی ... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
الکل | الکل . [ اَ ک ُ ] (اِ) ۞ این کلمه در قرن شانزدهم از «الکحل » عربی عاریه گرفته شده است . (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال 3 شم... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فریک | فریک . [ ف ِرْ ری ] (فرانسوی ، ص ) (اصطلاح شیمی ) اکسید فریک ترکیبی از آهن سه ظرفیتی و اکسیژن که در صورت اختلاط با مقداری گل اخرا... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلر | کلر. [ کْل ُ / ک ُ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ یکی از عناصر و علامت اختصاری آن در شیمی «Cl» است و در حرارت عادی بصورت گاز و به رنگ م... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ساژ | ساژ. (اِخ ) ۞ بالتازار ژرژ. شیمی دان و معدن شناس فرانسوی متولد پاریس (1740 - 1824 م .) است .... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اسشل | اسشل . [ اِ ش ِ ] (اِخ ) ۞ کارل ویلهلم . شیمی دان سوئدی ، مولد اِسترالزوند. وی کلر، منگنز، اسید آرسنیک و گلیسیرین را کشف کرد. (1742 ... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پرکین | پرکین . [ پ ِ ] (اِخ ) ۞ سر ویلیام هنری ) شیمی دان انگلیسی . مولد لندن بسال 1838 و وفات سنه ٔ 1907 م . وی نخستین بار رنگ آنیلین ر... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ژرار | ژرار. [ ژِ ] (اِخ ) شارل فردریک . نام شیمی دان فرانسوی متولد در استراسبورگ بسال 1816 و متوفی بسال 1856 م .... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مول | مول . [ مُل ْ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ (اصطلاح شیمی ) مُل . مخفف مولکول گرم . رجوع به مولکول گرم شود.... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
استیک | استیک . [ اَ س ِ ] (فرانسوی ، ص ) ۞ (از لاتینی استوم ۞ ، سرکه ) اسید استیک در اصطلاح شیمی به جوهر سرکه اطلاق شود و نشانه ٔ آن Co... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ازتیک | ازتیک . [ اَ زُ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ (اسید...) (اصطلاح شیمی ) اساساً به اسیدی اطلاق میشود ۞ که آنرا بوسیله ٔاسید سولفوریک از اَزُتات... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پالیسی | پالیسی . (اِخ ) ۞ برنار. سازنده ٔ سفالینه های مینائی ، نویسنده و دانشمندفرانسوی ، موجد صنعت سفالگری در فرانسه ، مولد او آژِن در حدود ... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
برمور | برمور. [ بْرُ / ب ُ رُ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ (اصطلاح شیمی )ترکیب برم با جسم مفرد دیگر. (فرهنگ فارسی معین ).- برمور دارژان ؛ برمور نقر... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
باکن | باکن . [ ک ُ ] (اِخ ) رُژِه . تلفظ فرانسوی راجر بیکن ، ۞ راهب دانشمند معروف انگلیسی قرن سیزدهم . وی در 1214 م . تولد یافت و در 1294... | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
رهنما
| رهنما. [ رَ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (اِخ ) غلامحسین بن محمد. دانشمند مشهور عصر حاضر و متخصص در فنون ریاضی (تولد در شیراز 1299 هَ .ق . وفات در...
|